ایران رمان

نسخه‌ی کامل: هركى مى خواد بياد داخل محفل ما .
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
(۲۷-۱۱-۹۹، ۱۱:۲۴ ق.ظ)♥Aria♥ نوشته: [ -> ]
‌از وصل تو گر نیست نصیبم عجبی نیست | هم ظلمت و هم نور به یکجا نتوان دید


‌دل تو با دل من کی به تفاهم برسد؟
همدلی شرط وصال است مبادا بروی
‌یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم | دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
(۲۷-۱۱-۹۹، ۱۱:۳۷ ق.ظ)♥Aria♥ نوشته: [ -> ]
‌یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم | دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

سرد شد از تن من... دل به خیابان زد و رفت / گرگ من بره نچنگیده به باران زد و رفت
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی | گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
(۲۷-۱۱-۹۹، ۱۱:۵۰ ق.ظ)♥Aria♥ نوشته: [ -> ]
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی | گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش


‌شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی؟
سوختم،سوختم این راز نهفتن تا کی؟
یا رب، نگاه کس، به کسی آشنا مکن | گر میکنی، کرم کن و از هم جدا مکن
(۲۷-۱۱-۹۹، ۱۱:۵۹ ق.ظ)♥Aria♥ نوشته: [ -> ]
یا رب، نگاه کس، به کسی آشنا مکن | گر میکنی، کرم کن و از هم جدا مکن
(۲۷-۱۱-۹۹، ۱۱:۵۹ ق.ظ)♥Aria♥ نوشته: [ -> ]
یا رب، نگاه کس، به کسی آشنا مکن | گر میکنی، کرم کن و از هم جدا مکن


‌نگر بر قلب بیمارم، ببین این جسم بی جانم / برای دیدن رویت ز هر خوابی گریزانم
می فروشی گفت کالایم می است 
رونق بازار من ساز و نی است 
من خمینی دوست میدارم که او 
هم خم است و هم می است و هم نی است
(۲۷-۱۱-۹۹، ۱۲:۱۲ ب.ظ)♥Aria♥ نوشته: [ -> ]
می فروشی گفت کالایم می است 
رونق بازار من ساز و نی است 
من خمینی دوست میدارم که او 
هم خم است و هم می است و هم نی است


‌تویی سرچشمه امید و یأس و درد و درمانم
نمی بینی تو دردم را، زغم گویی به زندانم