ایران رمان

نسخه‌ی کامل: هركى مى خواد بياد داخل محفل ما .
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
از ازل گفتن به من ،هى غم مخور
دل كه دل نيست ،بگفت كم مى خورم
س.خ
ماه چنين کس نديد خوش سخن و کش خرام
ماه مبارک طلوع سرو قيامت قيام


سعدى
ميم بدهxcvl
موي سپيد را فلکم آسان نداد
اين رشته را به نقد جواني داده ام

رهي معيري
مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشى
زكويى كه برخواست مشكل نشيند

سعدى
دل نيست اين دلى که به من دادى
در خون تپيده آه رهايش کن
يا خالى از هوى و هوس دارش
يا پاى بند مهر و وفايش کن


فروغ فرخزاد
نون بدهxcvl
نگارا ،صنما با ما به از اين باش
كه درخلوت خودنيز نگارى داريم
س.خ
من از بازترين پنجره با مردم اين ناحيه صحبت کردم
حرفى از جنس زمان نشنيدم!
هيچ چشمى عاشقانه به زمين خيره نبود
کسى از ديدن يک باغچه مجذوب نشد
هيچکس زاغچه اى را سر يک مزرعه جدى نگرفت
من به اندازه ى يک ابر دلم مى گيرد.


سهراب سپهرى
دال بدهxcvl
درميان دشتى از عشق و وفا
من بگشتم بى قرار بى قرار
س.خ
روزگاریست در این کوچه گرفتار توام

با خبر باش که در حسرت دیدار تو ام

گفته بودی که طبیب دل هر بیماری

پس طبیب دل من باش که بیمار تو ام
مرو ،اى يار خسته از تن مرو
تو جان منى ،بى من مرو
س.خ