ایران رمان

نسخه‌ی کامل: هركى مى خواد بياد داخل محفل ما .
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
ترسم روی تنها شوم
در دشت غم حیران شوم
ای یار من ،غمخوار من
دردانه ی اسرار من
س.خ
نیست در عالم ز هجران تلخ تر
هر چه خواهی کن و لیک آن نکن

مولوی
نام نیک مرد هیچ وقت نشکند
چون که نیکی هست پولادی قوی

س خ
یا رب، نگاه کس، به کسی آشنا مکن
گر میکنی، کرم کن و از هم جدا مکن

علی شیرازی
نازدانه ی حسین بودی رقیه
به دیدار پدر از تن بریدی
به ما بنگرکه مشتاق حسینیم

س خ
می گذری خسته ز ره
می نگری تا دور دست
راه به پایان می رسد

س.خ
درست اول اين نوبهار عاشق شد
دلم ميان همين گير و دار عاشق شد

عبدالله اسفندياري
داد از غم تنهایی 
دل بی تو به جان امد 
وقت است که باز ایی
یکی برزیگری نالان در این دشت
به چشم خون فشان آلاله میکشت
همی کشت و همی گفت ای دریغا
که باید کشتن و هشتن در این دشت
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم
حافظ