ایران رمان

قیمت در نه از صدف باشد

تیر را قیمت از هدف باشد

د بده Tongue

درياى کيسه بسته تلخ و ترش نشسته
يعنى خبر ندارم کى ديده ام گهر را

مولانا
الف بده xcvl

اى روزگار بس جفا كردى مى روم
درد به جانم رها كردى مى روم
س خ

ما نيز مردمانيم نى کم ز سنگ کانيم
بى زخم هاى ميتين پيدا نکرد زر را

مولانا
الف بده dfgh

اى دل اگر عاشقى در پى دلدار باش

شکایت شب هجران نه آن حکایت حالی است/که شمه ای ز بیانش به صد رساله برآید.

در جستجوى گم گشته ى روحم
اواره ى كوى تو گشتم
نجستم اوراهرگز
خريدم ياد او را من

س خ

يارب ان نوگل زيبا كه سپردى به منش
مى سپارم به تو از چشم حسود چمنش

شب فراق نخواهم دواج ديبا را
که شب دراز بود خوابگاه تنها را

سعدى
الف بده xcvl

اى دل اگر عاشقى درپى دلدار باش

Land star