ایران رمان

نسخه‌ی کامل: هركى مى خواد بياد داخل محفل ما .
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
نه سراغ من گرفتی نه سخن به نامه گفتی

به همان بهـانه ای که،نشنیده ای ندائــی

فریدون مشيري
ى بدهdfgh
یاد وصال می کنم، دیده پر آب می شود
شرح فراق می کنم، سینه کباب می شود


دال بده[عکس: xcvl.gif]
دنيا دنيا گناه نا نوشته دارم
دريا دريا اميد دل گرفته دارم
س خ
مي يابم از خود حسرتي باز از فراق کيست اين
آماده ي صد گريه ام از اشتياق کيست اين
وحشي بافقي


نون بده[عکس: xcvl.gif]
ناز تويى نياز من
غمزه ى پر نگاه من
دور شود زياد تو
هم نگه و هم ان من
س خ
نردبان این جهان ما و منی ست

عاقبت این نردبان افتادنی ست

مولوى
ت بدهdfgh
تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت
دلواپس ما بود وليكن به سفر رفت
بنفشه نيك گو


ت بده[عکس: tongue.gif]
تا توانی دلی بدست اور
که دل شکستن هنر نمی باشد
دال بدهdfgh
درد از طرف دوست دل ازار نباشد
يارى كه تحمل نكند يار نباشد
اقتباسى
در دام تو محبوسم
در دست تو مغلوبم
وز ذوق تو مدهوشم
در وصف تو حيرانم