ایران رمان

نسخه‌ی کامل: هركى مى خواد بياد داخل محفل ما .
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
ندانستم چو نیکو قدر ایام جوانی را
دلم خون می شود چون بشنوم نام جوانی را

کاظم پزشکی

الف رد كنdfgh
از گلوي خود بريدن وقت حاجت همت است
ورنه هر كس وقت سيري پيش سگ نان افكند
صائب
د بدهxcvl
دعا کن به شب چون گدایان بسوز

اگر میکنی پادشاهی به روز


ز بدهTongue
ز فراق چون نلالم، من دل شکسته چون ني؟

که بسوخت بندبندم ز حرارت جدايي

عراقي


ی بده
xcvk
يه حالي بگيرم من از تو ترنم
كه نتوني از جات بلند شي ترنم
من اينقدر براي تو شعر سرودم
ديگه نايي نمونده در وجودمasna

ايول خودمasna
ميم بده كپك
منو تو هووییم
چقد اینجا ولوییمasna


میم بدهfv
ما نباشيم كسي نيست
انجمن سوت و كور استasna

تو روحمون با اين اشعار مزخرفasna
ت بده
تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت
دلواپس ما بود وليكن به سفر رفت
بنفشه نيك گو

ت بدهasna
تو با من باش و بگذارعالمی از من جدا گردد
چو یکدم با تو بنشینم دل از هر غم رها گردد
بازم دالdfgh


دنيا به روي سينه ي من دست رد گذاشت
بر هر چه آرزو به دلم بود سد گذاشت
ميثم اماني
ت بدهxcvl