ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دفتر اشعار شاعران خارجی زبان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
سوسوی تو تنها امید من است در جستجوی روزنه ایی در تاریکی محضی که منم ...........پابلو نرودا
The Lamb


?Little lamb, who made thee
,Dost thou know who made thee
Gave thee life, and bade thee feed
.By the stream and o’er the mean
,Gave thee clothing of delight
,Softest clothing, woolly, bright
,Gave thee such a tender voice
?Making all the vales rejoice
?Little lamb, who made thee
?Dost thou know who made thee

;Little lamb, I’ll tell thee
:Little lamb, I’ll tell thee
,He is called by thy name
;For He calls Himself a Lamb
,He is meek, and he is mild
.He become a little child
,I a child, and thou a lamb
.We are called by His name
!Little lamb, God bless thee
!Little lamb, God bless thee

William Blake
بره

بره ی کوچک، چه کسی تو را آفریده؟
تو میدانی، که تو را آفریده؟
و در کنار رودخانه ای کوچک و بر فراز مرغزار
به تو پوششی از شادی
پوششی نرم، پشمین و درخشان بخشیده
به تو چنان صدای ظریف و زیبایی داده،
که همه ی دره را با آن پر طراوت سازی.

بره ی کوچک، چه کسی تو را آفریده؟
تو میدانی، که تو را آفریده؟
بره کوچک، به تو خواهم گفت؛
بره ی کوچک، به تو خواهم گفت:
او با اسم تو صدا زده میشود،
چرا که او خودش را بره میخواند؛
او متواضع و مهربان است،
و بچه ی کوچکی شده بود
من یک بچه ام و تو یک بره ای،
ما با اسم او صدا زده میشویم.
بره کوچک، خدا تو را حفظ کند!
بره ی کوچک، خدا تو را حفظ کند!

ویلیام بلیک
[highlight=#fafafa]
[/highlight]
زیبای من
سیاه اگر چشم تو باشد
سرم که بر زانوان تو باشد
می دانم، شب از چشم های تو می آید
پنهانی به دره ها می ریزد
بر کوه ها و دشت ها می گسترد
دریایی تاریک، زمین را در خود می پوشد.
سیاه اگر چشم تو باشد
روشنای من است.
"لوسیان بلاگا"
(ترجمه نفیسه نواب پور)
برای من فقط کافی است
مطمئن باشم
که تو و من در این لحظه وجود داریم
همین ...



گابریل گارسیا مارکز
دراندرون من کدامین جایگهی است که خداوند من ،

اوکه آفریدگارزمین و آسمان است،بدان در تواند شد؟

بارالاها،آیا چیزی در نهاد من هست که گنجایی تو را شاید؟

یانه بهتر آنکه بگویم،اگر نه در تو بودمی که همه چیزها از توست

و به توست ودر توست،مرا بود و وجودی بود؟

اوگوستینوس
شاید باور نکنید
اما آدم هایی پیدا می شوند
که بی هیچ غمی یا اضطرابی زندگی می کنند ..

خوب می پوشند
خوب می خورند
خوب می خوابند
از زندگی خانوادگی لذت می برند.
گاهی غمگین می شوند
ولی خم به ابرو نمی آورند
و غالبا حالشان خوب است ..

و موقع مردن
آسان می میرند
معمولا در خواب، لب چشمه ...
چارلز بوکوفسکی
فصل درو
باران نقره ای، خورشید درخشان
کشتزارهایی که خشخاش های سرخرنگ در آنها می روند
و امواج کوچک گندم
همگی در نانی که من میخورم، گردهم آمده اند.
پس هنگامی که بر سر هر وعده ی غذایی می نشینم
و شکر میگویم
همیشه احساس میکنم
که در حال خوردن باران و خورشید
و کشتزارهایی هستم که خشخاش های سرخرنگ در آنها می دوند.
​آلیس سی هندرسون
داستان ذرت

دانه های ذرت کاشته شده بودند
درجایی که گاو آهن و شن کش قرار داشت
و چیزی نمانده بود، با فشار های زمین قهوه ای رنگ
جوانه های سبز نوپا دیده شوند.

پاک شدن زمین از علف های هرز توسط چنگ،
آبیاری شده توسط باران،
و یاری شده به وسیله ی نور خورشید،
دانه های به عمل آمده پدیدار میگردن د.

گشتزارهایی از گیسوان جو،
بلوط های آویزان باشکوه،
دسته های گندمی که تنگاتنگ یکدیگر انباشته شده اند،
و دروگر که خرسند شاهد همه ی آنهاست.

او جنبش موج مانند مزرعه ی ذرت را نیبیند،
که زرد و رسیده و پر قدرت است،
پس قلبش خوشحالی میکند،
و او ترانه ی فصل برداشتش را میخواند.
​کی. فیشر
شب
خورشید در مغرب در حال غروب است،
ستاره ی مغرب می درخشد،
پرندگان در لانه هایشان آرمیده اند،
ومن می بایست به دنبال پناهگاهی برای خودم بگردم.

ماه همانند گلی
در آلاچیق بلند آسمان
با شادی خاموشش
می نشیند و به شب لبخند میزند.
​ویلیام بلیک
خورشید و ماه
ماه چون نقره شفاف می درخشد
خورشید چون طلای درخشان می تابد،
و هر دو بسیار دوست داشتنی اند،
وبسیار، بسیار قدیمی.

آفریدگار آنها را همانند فانوسی،
برای موجودات زیر آسمان آویزان کرده،
و هرگز کسی نمیتواند آنها را خاموش کند چرا که آنها بسیار بالا هستند.
​شارلوت درویت کل