ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
بیچاره عروســــــــکـ

دلش میـــــخواست زار زار گریـــــــــه کند

اما ...

خنـــــــــده را بر لبانش دوختــــــــه بودند ...
نـشـانـی ام عـوض نـشـده

هـنـوز در هـمـیـن خـانـه ام…!

فـقـط دیـگـر…

زنـدگـی نـمـی کـنـم !
تمام خستگی هایت را یکجا میخرم !

تو فقط قول بده ...

صدای خنده هایت را به کسی نفروشی ...!
هــنوز هـم دلـم تـنـگ مـیـشود !!!

بـرای حـرف زدنـت ...

و برای تکه کلام هایت که نمیدانستی که فقط کلام تو نبود

مــن هــم بــه آنـهـا تـکـیـه داده بـودم.
دوست داشتن کسی رو که حتی ۱اسم از تو توی صفحه خاطراتش نیس

رو باور "نکن"
آدمی ازهمان سمتی می افتد که به آن تکیه کرده..
تنهایی یعنی:




ذهنم پر از تو خالی از دیگران است




اما کنارم خالی از تو پر از دیگران است
سرسری رد شو و زندگی کن؛

دقّت، «دِق اَت» می دهد ...
مرا با حقیقت بیازار؛

اما هرگز با دروغ؛

آرامم نکن ...!
خیلی از یخ کردن های ما از سرما نیست
لحن بعضی ها زمستونیه