ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.

قـبـ ــل تـ ـر ها..!!
وقتــ ـے هنـ ــ ـوز تـ ــو نیـ ـآمده بـــ ـودے..
عاشقـ ــآنــ ـہ هاے هرکـ ـس را کـہ
مے خــ ـواندم..
بـــہ سـ ـادگے اش مے خنـــ ـدیدم!!
حالآ خودم گریـــ ــہ مے کنم
و برآیـتــ ــ ــ عــاشــقـ ــ ــآنــہ مے نویســ ــ ــم.!!!
ﻫـﯿـﺲ
ﻫـﯿﭽﯽ ﻧﮕﻮ
ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎﺩ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺸﻨﻮﺩ
ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﺣﺴﻮﺩﻡ
ﺗﻮ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻋﺎﺷـﻘﻢ
ﻋﺸﻖ... ، ﺣﺴﺎﺩﺕ... ، ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ...


دُخترم امروز برای تو مینویسم...!!!
[/font]
سالها بعد اگر بدنیا آمدی و بزرگ شدی...

قد کشیدی و خانوم شدی دلم میخواهد...

تو را از همه ی دور کنم...

دلم میخواهد نگذارم از خانه بیرون بروی...

دلم میخواهد رنگ آفتاب را فقط در حیاط خانه ببینی...

دخترم میدانم از من متنفر میشوی...

میدانم مرا بدترین دنیا میدانی...

میدانم ... خوب میدانم...

اما دخترکم اگر بدانی چه بر سر جوانی ام آمد
[attachment=77]
.
.
بعضـ ـی حرفـــــها گــــفتنـ ـی ستــ ــ…
بعضــــ ـــی نــــوشــتــنــ ـــی
و بـعـضــــ ـــی هیـــچــ کـــــدام،
ایـــ ـــن روزهـــا بـــه هــیــــچــ کــــدام
نــــ ـــزدیــــکتــ رم . . !

.
.
لزومے نــــــــــدارد من همانے باشم که تو فکر مے کنــــــــــے ...
من همــــــــــانے امــــــــــ که حتے فکرش را هم نمي توانے بکنے ...

.
.
نَپرس !
هیچ نَپُرس از כِلَم ..
هَمیـטּ چـﮧ خَبَر ..
هَمیـטּ چـﮧ مےڪُنـے ..
ایـטּ روزهـآ
سُوآلِ خوبے نیست .. !




پُــرم از اشـــکـ…

آنــقـَــدر کــه

دنـیـــــا بـایـد چتـــر بر سـَرش بگیـــرد

بـا احـتـیــــاط مـرا ورق بزن …..








می پَسَـندَم پآییـز را

کِه مُعآفَـم می کُنَـد

اَز پِنـهآن کَردَنِ

دَردی کِه دَر صِـدایَم می پیچـَد ُ

اَشکی کِه دَر نِگاهَـم می چَرخَـد

آخَر هَمِه مـی دانَنـد

سَـرما خُوردِه اَم . . . !


zaps


خــــــــــــدای من !



نه آن قدر پاکم که کمکــــم کنی و نه آن قدر بدم که رهـــایم کنی …



میــــــــان این دو گمم !


. . .


هم خــــود را و هم تــــــو را آزار میدهم …



هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنـــــــــی باشم که تو خواستی …



و هــــــرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهـــــــایم کنی …




آنقدر بــی تو تنهــــــا هستم که بی تو یعنی “هیــــچ” یعنی “پـــــوچ” !



خـــــــــدایا هیــــــــچ وقت رهـــایم نکن



((که جز تو هیـــــچکس پنــــــــاهـم نیــــست))...




قرن ما شاعر اگر داشت هوا بهتر بود
خار هم كمتر نبود از گل بسا گل تر بود
قرن ما شاعر اگر داشت كه

كبوتر با كبوتر باز با باز

نبود شعار پرواز

واي بر ما كه تصور كرديم عشق را بايد كشت

در چنين قرني كه دانش حاكم است
عشق را از صحنه دور انداختن
ديوانگي ست
درماندگي ست
شرمندگي ست

قرن

قرن آتش نيست

قرن يك هواي تازه است
فكرها را شستشويي لازم است
گم شديم گر در ميان خويشتن
جستجويي لازم است
نازنين ها!!
از سياهي تا سفيدي را سفر بايد كنيم





گرمی دستهای من کم شده دستهاتو بده دستهای سرد منو گرم بکن باد پاییز سرده.

[عکس: 50882641027235397499.jpg]


تلخی این سیـ ـگار

شیرین تر از

دروغ های توست...!
.
.
.
.

.
.
[عکس: 06466367508913645231.jpg]


وقتي يه مرد تو فکر فرو ميره

فقط خاکستر داغ سيـ ـگارش هست

که اونو از فکر در مي آره

-سلامتي هر چي مرد با مرام-
.
.
.

.
.زن که سیـ ـگار میکشد یعنی یک تناقض پر معنی

روحی ظریف با زخمی مردانه ... !
.
.
.
.

به من نگو سیـ ـگار نکش ...
.بپرس برای کدام دردت سیـ ـگار میکشی؟
بپرس اصلا چرا سیـ ـگاری شدی !؟
آن وقت که دردم را فهمیدی
خودت برایم سیـ ـگار روشن میکنی ...
.
.
.
.

.
.
دخـــــتر کـــبریــــت فـــــروش را یــــــادت هســـــت ؟
او کــــبریـــت را پـــشت بـــه پـــشت روشـــن میــــکرد
، مـــن امــــا سیـــــگارم را ...
.
.
.
.

.
.
.
.
این روزها همه چیز چقدر سخت فی*لتر شده . . .
اینترنت ... ؛خوبی ... ؛عشق ... و حتی رویاها . . .
اما ترسی ندارم از حجم وسیع فی*لتر شدن ها . . .
چرا که دیریست آشنا هستم با فی*لتر . . .
چرا که فی*لترهای سیـ ـگارم هم نتوانستند فی*لتر کنند غمهایم را
.
.
.
.

.
آدمها برای یکدیگر
نقش سیـ ـگار را بازی میکنند!
همدیگر را می کِشند ،
لذت می برند ،
دود می کنند ،
تمام می کنند
و بعد از اندک زمانی ،
سیـ ـگاری دیگر
.
.

...........