ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.

" تـــو "
دو حرفـــــــــ بیشتر نیســـت ،
کلمه ی کـــوتاهی که برای گفتنش ..
جانم به لبـ رسید و ناتمام ماند ...
به یادتم تا روزی که تابوتم همچون قایقی روان بر دوش مردم باشد و زیر لب اهسته بگویی:یادش بخیر...دوستم بود
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
زیادی خوبی نکنید!!!انسان است و فراموش کار!از تنهاییش که در بیاید تنهاییت را دور میریزد پشت میکند به تو و به گذشته اش!!!حتی زمانی میرسد که به تو میگوید شما؟
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
باشه...
توبردی...
حالا نقابت را بردار...
میخواهم ببینم زندگیم را به چه کسی باخته ام
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
تعجب کردم وقتی اسباب بازی هایش را جمع کردم و قلبم را در میانشان دیدم
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خدایا یادت هست؟دستشو گرفتم اوردم پیشت گفتم من فقط اینو میخوام گفتی این نه بهتر از این رو برات کنار گذاشتم پامو کوبیدم زمین و گفتم من همینو میخوام...اروم توی گوشم گفتی اخه اون از من قول یکی دیگه رو گرفته!!!
باد مي وزد …

ميتواني در مقابلش هم ديوار بسازي ، هم آسياب بادي

تصميم با تو است

. . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

زيباترين حکمت دوستي ، به ياد هم بودن است ، نه در کنار هم بودن

. .. .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دوست داشتن بهترين شکل مالکيت

و مالکيت

بدترين شکل دوست داشتن است . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

خوب گوش کردن را ياد بگيريم


گاه فرصتها بسيار آهسته در ميزنند

. . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر يک روز هيچ مشکلي سر راهم نبود ، ميفهمم که راه را اشتباه رفته ام

. . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مهم بودن خوبه ولي خوب بودن خيلي مهم تره

. . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

فراموش نکن قطاري که از ريل خارج شده ، ممکن است آزاد باشد

ولي راه به جائي نخواهد برد
. . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

زندگي کتابي است پر ماجرا ، هيچگاه آن را به خاطر يک ورقش دور نينداز

. . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مثل ساحل آرام باش ، تا مثل دريا بي قرارت باشند

... . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

جائي در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چيز هست

. . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به کم نور ترين ستاره ها قانع باش ، که چشم همه به سوي پر نور ترين ستاره هاست

. . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

فکر کردن به گذشته ، مانند دويدن به دنبال باد است
. . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کسي را که اميدوار است هيچگاه نا اميد نکن ، شايد اميد تنها دارائي او

باشد . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هميشه يادمان باشد که زندگي پيمودن راهي براي رسيدن به خداست

و قدم هايمان بايد طوري باشد که حتي

دانه کشي زير پايمان له نشود . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

براي آنان که مفهوم پرواز را نميفهمند ، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر ميشوي

. . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر روزي عقل را بخرند و بفروشند ما همه به خيال اينکه زيادي داريم

فروشنده خواهيم بود

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از انسانها غمي به دل نگير؛ زيرا خود نيز غمگين اند؛

با آنکه تنهايند ولي از خود ميگريزند

زيرا به خود و به عشق خود و به حقيقت خود شک دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چه خوب مي شد اگر ، اطلاعات را با عقل اشتباه نمي گرفتيم و عشق را با هوس و حقيقت را با واقعيت
هوای با هم بودنمان ابریست
امید است باز مثل قبل صاف شود
من از دلتنگی برایت بگویم و تو از دوست داشتنت....
همیشه تلخ بوده ایم
تلخ حرف زده ایم
خندیده ایم
گریسته ایم
و تلخ زندگی کرده ایم

نسل ما ،
روزهای شیرینش هم طعم تلخی داشت
...
بخواب نسل من !
خوابت شیرین باد !

من هم یکی مثل شما
تلخم
آنقدر تلخ ،
که وقتی یک قدم به سمت خدا می روم
ده قدم از من فاصله می گیرد
همیشه حرارت لازم نیست.........
گاهی میتوان ازسردی یه ......،
و يك كلام آتيش گرفت...
سلام نفسم....
.
.
.
در حالي كه تازه بهم گفته بود شب بخـــــــــير..
.
.
.
.
.
چه اشتباه تلخـــي....
گهگاهي سفري کن بحوالي دلت.
شایدازجانب ماخاطره اي،
منتظرلمس نگاهت باشد......
رفتنـــ بهــانه نمیـــ خواهــد ؛

بهـانهــ های مانـدنـــ که تمـامـــ شــود

کــافـیستــ ــ ـ
دست خودت نیست زن که باشی...
گاهی رهایش میکنی و پشت سرش اب میریزی...

قناعت میکنی به رویای حضورش....