ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
یه وقتی هم هست

که مــــزه ی بودن یکی یه جوری رفته زیر دنـــدونت

که وقتی دوری ازش

همه چی میشه زهرمــــــــار .....!
گیج رفت سرم چرا همه چیز می چرخد؟

روی یک فرفره معلق که در مداری معلق می چرخد چه زندگی ای می شود کرد؟

همه چیز میچرخد جز هیچ چیز!

سرم گیج رفت نچرخ ، برای من نچرخ ........
آدمی که دلتنگ است…
هیچ حرفی حالی اش نیست…
آی آدمــــــــــــها برایش فلسفه نبافید.........
دیگر نمی نویسمت …!
هرکس ..
به چشمــهایم نگاه کند !
تو را خواهد خواند…
پشت ســــرم حرف بود

حدیــث شد

میترســــم آیه شود

سوره اش کنند به جعـــــــــل

بعد تفسیـــرم کنند این جماعت نـا اهـــل!!!!

بعضی وقتا لازمه گیاه باشی
و فتوسنتز کنی
ولی محتاج بعضیا نباشی !

منطقی حرف زدن با بعضی ها،

حتی از پوشیدن دمپایی انگشتی با جوراب هم سخت تره !
یه سری از عقل فقط دندونشو دارن . . .
شاید با دروغ هایت مثل شب آرام باشی …
اما برای من مثل روز روشنی …
من که به هیچ دردی نمیخورم …
این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند …