ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
شهامت می خواهد . . .

سرد باشی !

اما گرم لبخند بزنی .
گاهی باید نبخشید کسی را ،
که بارها او را بخشیدی و نفهمید ،
تا این بار در آرزوی بخشش تو باشد ،
گاهی نباید صبر کرد
باید رها کرد و رفت تا بداند
که اگر ماندی ، رفتن را هم بلد بودی !
گاهی بر سر کارهایی که برای دیگران انجام میدهی
باید منت گذاشت ...
تا آن را کم اهمیت ندانند ..
گاهی باید بد بود برای کسی ،
که فرق خوب بودنت را نمی داند !
و گاهی ...
فقط گاهی ...
باید به آدم ها ازدست دادن را متذکر شد !
آدم ها همیشه نمی دانند
یک زمان در را باز می کند و
برای همیشه
می رود
.
.
.
آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند.
اما نه وقتی که در میانشان هستی، نه...
آن جا که در میان خاک خوابیدی؛
«سنگ تمام» را می گذارند و می روند ...!

یآدتـِ زیر گـنــبــد کــبــود مآ دو تآ رفـ ـیـ ـق بودیمـ



و یـِ عآلمهـ حـسود ؟


بـِ خآطر اونـ حسود هآستـ کـِ من و تو شـدیمـ


یکیـ بود ، یکیـ نبود !
همه قراردادها را روی کاغذ بی جان نمی نویسند
بعضی از عهد ها را روی قلب می نویسیم
حواست به این عهد های غیر کاغذی باشد شکستنشان یک آدم را می شكند...
شرم میکنم
که

وزن سیری ام را

با ترازوی کودک گرسنه ی کنار پیاده رو بکشم....!!!
هر لحظه بهانه تو را میگیرم
هر ثانیه با نبودنت درگیرم
حتی تو اگر به خاطرم تب نکنی
من یکطرفه برای تو میمیرم...
یـﮧ روزےِ میرسـﮧ کـﮧ جآےِ خـآلیم رو بـآ
هیچ چیـز نـِمیتونے پُـر کنے …….
مَـטּ ”خـآص ” نَـبودم ،.
فـَقط …
عـِشقم بے ریـآ بـُود …
و عـِشق بے ریـآ کیمیـآست …!
میخواهمت به اندازه تمام دنیایم که به اندازه آغوش توست!!!!
قــاتل من باش سیگـــار
تـــو اگر نکشــی

خاطـــرات می کشنــد...