ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
جلوی من قدم بر ندار،
شاید نتونم دنبالت بیام.
پشت سرم راه نرو،
شاید نتونم راه بَلَدِ خوبی باشم.
کنارم راه بیا و دوستم باش
دلم کلاه سرم گذاشت
روی قبـــرم بنویسید:

" موریانه ها زهرمارتان باد "

این تـَـن کــه می خورید پـُـر از حسرتهای شیرین بود ...
[url=http://jomlak.com/jomlak/user/42959/f/2][/url]

رفیق بی کلک باجناق
دردناک ترین جدایی ها آنهایی هستند که،
نه کسی گفت چرا و نه کسی فهمید چرا !
آتش زدن به یک “سرنوشت”
کبریت نمی خواهد که !!
“پـــا” می خواهد …
که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر …
صدای پای تو که می روی
و صدای پای مرگ که می آید…
دیگر چیزی را نمی شنوم !
درد دارد…
وقتی با نسیمی برود…
کسی که به خاطرش به طوفان زده ای…
چشمان مرا به چشمهایش گره زد
بر زندگیم رنگ غم و خاطره زد
او رفت ولی نه طبق قانون وداع
یکبار فقط به شیشه ی پنجره زد . . .
کار سختی پیش رو دارم : بعد از رفتنت باید زنده بمانم !