ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
کاش گریه می کردم
اما لبخندهایم تلخ نبود
[b]کاش کسی دوستم نداشت
و من هم دل نمی باختم
کاش می مردم
ولی آرزوی مرگ نمی کردم
[/b]
رفتی درو هم پشت سرت ببند
آرام بگیر دلم …
تنگ نشو برایش …
مگر نشنیدی جمله ی آخرش را !
“چیزی بینمان نبوده”
قــــــرن هاست

جستجوگـــر آدم هستــم

تا لــذت خـــوردن یک سیب ســرخ را با او تجــربه کنــــــــــم

قرن هاست …

مشکل از مـــ ـــن نیست

نه مــــن نه سیب ســرخ نه شیــــطان

تـــــــ ـــــو نایاب شـــده…

دلم خوش نیست
غمگینم


کسی شاید نمیفهمد
کسی شاید نمیداند


کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی


عجب احساس زیبایی
تو هم شاید نمیدانی …



خُدایـــــا ؛
چِـــه کَـــرد روزِگـــارَت بــا مَـــن؟
کِــه دیـگَـــر گِـــریِــه هَمـ آرامَــمــ نِـمـــی کُــنِــد...
فقط باش...
همين که هستى کافيست!
دور از من...
بدون من...
چه فرقى مى کند؟
گل مى خرى،خوب است!
براى من نيست،نباشد!
همين که رختمان زير يک آفتاب خشک مى شود کافيست!
دلخوشم به اين حماقت شيرين...

امــــــــــــــــــان ازخنده ای که ...


وسطش ...


بـغــــــض کـنــــی ...!!



خیلیییییییییییی دلم شکست
تلو تلو خوردم...
پس از آخرین مشتی که حواله دلم کردی...
رینگ بوکس است یا دشت احساس ...
نمی دانم...
تنها می دانم که پشتم خدایی هست که با دستش مرا استوار نگه می دارد...
و من هيچگاه ازت دلگير نيستم.
به كوري چشم تو هم كه باشد حالم خوب ِ خوب است
اصلا هم دلم برايت تنگ نشده
حتي به تو فكر هم نمي‌كنم
باران هم تو را دیگر به ياد من نمي‌آورد
مثل همين حالا كه مي‌بارد
... ... ... لابد حالا داري زير باران قدم مي‌زني
.
.
چترت را فراموش نكن !
لباس گرم را هم