ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
آدم وﻗﺘﯽ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﻋﻄﺮ رو ﺑﻮ ﻣﯿﮑﻨﻪ دﯾﮕﻪ ﺷﺎﻣﻪ اش ﺑﻮی ،
ﻋﻄﺮ ﺑﻬﺘﺮ دﯾﮕﻪ ای رو ﺗﺸﺨﯿﺺ ﻧﻤﯿﺪه .

آدﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺻﺪ ﻧﻔﺮ می پره ﻫﻢ دﯾﮕﻪ ﻋﺸﻖُ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﻧﻤﯿﺪه!!!
حس بودن و حضورت ، خودش امید به زندگیمه ! :)
فقط یک خوب بد میشود!
فقط یک خواب مرگ میشود!
فقط یک مرگ درد میشود!
فقط یک انتقام سرد میشود!
جسارت می خواهد؛ نزدیک شدن به افکار دختری، که روز ها… مردانه با زندگی می جنگد اما شب ها… بالشش از هق هق های دخترانه خیس است..!!..

هوایت که به سرم می زند دیگر در هیچ هوایی، نمی توانم نفس بکشم!
عجب نفس گیر است هوای بــی تــــــــــــــو!
عشق را بی خیال

دوست دارم
لابه لای موهای مشکی ات



بمیرم...
من چون عاشقي چنگ به دست نيامدم
تا در دل مردم رخنه کنم
شعر من صداي پاي يک جزامي است
به شنيدن صداي آن ناله خواهي‌کرد
و نفرين
هرگز نه شهرتي خواستم نه ستايشي
سي سال تمام
در زير بال نابودي
زيستم
يک زن
اگر بخواهد
حتي مي تواند با صدايش
تو را در آغوش بگيرد
من نفهميدم چرا مي نويسم
از خودم مي گويم
يا از دنيا
براي خودم مي نويسم
يا براي ديگران
اينقدر فهميدم که پاي کسي
يا چيزي در ميان است
از من و دنيا بيشتر
از من و ديگران بزرگتر
امشب
درياها سياه‌اند
باد زمزمه‌گر سياه است
پرنده و گيلاس‌ها سياه‌اند
دل من روشن است
تو خواهي آمد