ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
دخـــتـــر جـــون


وقــتــی کــه نــاراحــتــی


وقـتــی کــه خـیـلـی غــم داری


وقــتــی کــه داری گــــریــــه مــیـکــنــی


شــایــد یـه پـسـر نـتـونــه پــا بــه پــات


اشــک بـریــزه و بـاهـات گـریـه کـنـه


ولــی بـه جـاش انـقـدر بـاهـات شـوخـی مـیـکـنـــه


انــقــدر ســر بــه ســـرت مـــیــــذاره


تـا جـایـی کـه بــیـن گــریـه هـاتــــــ بـخـنــدونـتــت


نــکـنــه این کـارشــو بـه پــای بـی احـسـاسـیـش بـذاریــا ....


مـیـدونــی چــی مـیـگـم ؟dfgh



چه دلگیر است
هم جمعه باشد!
هم ابر باشد!
هم باران باشد!
هم خیابان خیس باشد!
اما ...
نه کسی باشد!!!
نه دستی برای فشردن!
نه پایی برای قدم زدن!
نه نگاهی برای زل زدن!
از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد


این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد زا این سرسخت باشد


تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد ،هم بسازد


خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد


شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد


چه میکنی اگر او راکه خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد


رها کند برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوست ترش داشته به آن برسد


رها کنی بروند تا دوتا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد


گلایه ای نکنی ، بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد


خدا کند که نه…!!نفرین نمیکنم که مباد
به او که عاشق او بوده ام زیان برسد


خدا کند که فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زمان آن برسد
خواب و خیال نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت


کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت


درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت


خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت


رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت


بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت


سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت
سلام مــاه مــن !
دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …!


گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..
احوال مهتابیت چطور است ؟!


چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!
چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!


چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!
چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟!


چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است !
راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!


می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!
یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شود …. هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد !


تو فقط ماه من بمون و باش !
ماه من !


مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان .. خلاصه کنم بهونه موندنم مراقب خودمون باش !




وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست


ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست


در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی “من عاشقت هستم” شکست


بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست


عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست


وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست …
گفته بودي مي شوي هم راز و هم آواي من



مي سرايي عشق را در خلوت شبهاي من



گفته بودي در کنارم تا ابد مي ماني و



همره دل مي شوي در شادي و غمهاي من



گفته بودي بين ما ديگر نمي آيد فراغ



گفته بودي مي شوي ياد دل تنهاي من



آه اما امشب از آن کوچه ها رفتم ولي



باز هم تنها صداي شعر تو بود و صداي پاي من



نامه هاي تو هنوز از عشق لبريز و چه سود



که خودت رفتي و مانده اين شب يلداي من
اگه بگم که قول می دم تا همیشه باهات باشم / اگه بگم که حاضرم فدای اون چشات بشم
اگه بگم توآسمون عشق من فقط تویی / اگه بگم بهونه ی هر نفسم تنها تویی


اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می کنم / اگه بگم زندگیمو بذر بهارت می کنم
اگه بگم ماه منی هر نفس راه منی / اگه بگم بال منی لحظه ی پرواز منی


میشی برام خاطره ی قشنگ لحظه ی وصال / میشی برام باغبون میوه های تشنه وکال
میشی برام ماه شبای بی سحر / میشی برام ستاره ی راه سفر


ولی بدون هرجا باشی یا نباشی مال منی / بدون اگه برای من هم نباشی عشق منی
برای سعادت شبا شعرامو من داد می زنم / برای خوشبختی تو خدا رو فریاد می زنم
از اینجا که هستم
تا آنجا که هستی
وجب به وجب دلتنگم !
سلول انفرادي مي خواهم از جنس glaاغوشت........


ديواره هايش چنان نزديک که انفرادي بودنش حس شود,........


زندان بان خوبي باش !!!!


قفل کردي کليدت را قورت
بده .. ...........


ترسي از تشنگي و گرسنگي نيست.... ..


چشم ها ولب هايت را دارم !!!


فقط از سهم هر روزه ام کم نکن...