برخی احساساتِ خاص در وجودت هستند،
که حتی بهترین دوستت هم نمی تواند با تو همدل شود،
ولی اتفاقی، کتاب یا فیلمی خوب می یابی که کاملا تو را درک می کند …
بیجورک
آدمهایی هستند که خیلی “وجود” دارند.
نمی گویم خوبند یا بد، چگالی ِ وجودشان بالاست.
اصلا یک «امضا» هستند برای خودشان!
افکار، حرف زدن، رفتار و هر جزئی از وجودشان امضادار است.
اینها به شدت «خودشان» هستند.
یعنی تا خودشان نباشند اینطور خاص و امضادار نمی شوند که!
در یک کلمه، «شارپ» هستند و یادت نمی رود «هستن» هایشان را،
بس که حضورشان پر رنگ است و غالبا هم خواستنی.
رد پا حک می کنند اینها روی دل و جانت،
بس که بَلدند “باشند” …
این آدمها را هر وقت به تورت خورد، باید قدر بدانی …
دنیا پر از آن دیگریهای بی امضایی است،
که شیب منحنی حضورشان، همیشه ثابت است !
قیصر امین پور
باید راه افتاد
اشتباه میکنند
بعضیها
که اشتباه نمیکنند !
باید راه افتاد …
مثل رودها که بعضی به دریا میرسند،
بعضی هم به دریا نمیرسند
رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد …!
سیدعلی صالحی
میدانم عطر تن تو به فراموشی سپارده نمیشود!
باد هم میداند چگونه مرا دیوانه کند،
مدام عطر تو را از پس کوچه های خیال من عبور میدهد!
این ماجرا به سر نمیاید!
این بار خودت را به باد بسپار …
پریچهر
ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﻳﺖ ﮔﻮﺵ ﻛﻨﻢ
ﻟﺐ ﻫﺎﻳﺖ ﻧﻤﻰ ﮔﺬﺍﺭﺩ
علیرضا روشن
تو ماه را
بیشتر از همه دوست میداشتی
و حالا ماه هر شب
تو را به یاد من میآورد
میخواهم فراموشات کنم
اما این ماه
با هیچ دستمالی
از پنجرهها پاک نمیشود!
رسول یونان
باران تویی / به خاک من بزن
بهترین آدمای زندگی آنهایند که وقتی کنارشان بنشینی ،
چایت سرد میشود و دلت گرم . . .
زمان پیرم کرد !
فریب ِ زیبایی ِ ساعت را خوردم . . .