ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
ﮔﻠﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺰﻭﺍﯼ ﺟﻨﮕﻞ ﻣﯿﺮﻭﯾﻨﺪ ﻋﻄﺮ ﺧﻮﺩ
ﺭﺍ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ آنجا ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ آنها ﻗﺪﺭﺩﺍﻧﯽ ﮐﻨﺪ...ﭼﻪ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺷﺎﻥ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﭼﻪ ﻧﮕﺬﺭﺩ
ﻣﻌﻄﺮ ﺑﻮﺩﻥ، ﻃﺒﯿﻌﺖ ﮔﻞ ﺍﺳﺖ
ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ و بی هیچ توقعی لبخند میزنند ومهربانند.
تقدیم به آنهایی که بی توقع مهربانند
باز باران با ترانه
میخورد بر بام خانه
خانه ام کو خانه ات کو ؟
آن دل دیوانه ات کو ؟
روزهای کودکی کو ؟
فصل خوب سادگی کو ؟
یادت آید روز باران ؟
گردش آن روز دیرین ؟
پس چ شد دیگر کجا رفت ؟
خاطرات خوب و رنگین ؟
در پس آن کوی بن بست
در دل تو آرزو هست ؟
کودک خوشحال دیروز ..غرق در غم های امروز...
یاد باران رفته از یاد آرزوها رفته بر باد...
باز باران باز باران
میخورد بر بام خانه
بی ترانه
بی بهانه
شایدم گم کرده خانه.
سکوت معنی نمی کند

ارتفاع دلتنگی ام را

من فقط گاهی

سایه ی کمرنگ تو را

بروی آن آهنگ ها

مرور می کنم...
مثل یک سرباز اسیر
روی سیم خاردار های مرز
هر روز
بند پوتین هامو با
امید مرگ
محکم میبندم....


گاهی گوش های در و دروازه ی مان را
کاش
بنشانیم روی پای ادم ها
گوش کنیم قبل از قاضی بودن ها
قضاوت کردن ها
تنفر داشتن ها و ترس ها...
گاهی دیده های بسته و تاریکِ مان را
کاش
خیره کنیم به صداقتِ دردِ سردِ ادم ها...
کاش گاهی
اسمان را
ابی ها را
خدا را
عشقش را
خیره شویم
فقط اندکی پیش از حکم دادن !
عقل ، با متر
به تفسیر جهان می آید
وزن هر واقعه را
با ترازوی خودش می سنجد ..
عشق
بی دغدغه ، بی واسطه ، بی فاصله
می خواهدمان ....
سلامتی سفیدی کفنم ...
سلامتی پنبه تو دهنم ...
سلامتی غسل میت و میز غسال خونه ...
سلامتی روزی که ،
جنازم در میاد از کشوی سرد خونه ...!
سلامتی حجله من سر کوچمون !
سلامتیه اعلامیه ی جوون ...
سلامتی ربان مشکی و لباس ست سیاه ...
سلامتی پارچه مشکی های روی دیوار ...
سلامتی اشک رفیقام ،
سلامتی آجری ک میزارن زیر سرم ...
سلامتی خاک تازه قبرم ...
سلامتی شب اول مرگم ...
سلامتی آخرین لحظه ک دست میکشن رو چشام ...
سلامتی آخرین نگام ...
سلامتی رگ دستم ...
سلامتی خودم ک به کسی نگفتم از زندگیم خستم ...
سلامتی خودم ک بی صدا رفتم ...
سلامتی روز تشیع و روز سوم و هفتم ...
سلامتی اونیکه دلمو شکست !
بوی بغض میدهی بانو...!
نبینم اشکهایت را حرام کسانی کنی که بی ارزشند!
احساست را خرج آنهایی کن که قدر بدانند...
روحت را اسیر آدمها نکن
این آدمها آدمهای سابق نیستند...
بوی گرگ میدهند!
روحت را میدرند...
احساست را زخمی میکنند...
آدمهای اینجا امین نیستند...
چاره ای نیست....
دلتنگ نباش دنیا همین است...
عطر بزنی
لباس نو تنت کنی
وقتی اومد بپری بغلش
بوسش کنی
دستتو دور گردن ش بندازی
نگات کنه
نگاش کنی
بگه خانومم عاشقتم
بگی مرد من دیوونتم
با صدای مردونه تو بغلت بخنده
با ظرافت زنانه شیطونی کنی
وقتی جلو آینه وامیسته برات فیگور میگیره میگه عضله رو نگا
بخندی بگی تو قوی ترین مرد جهانی
از تو آینه چشمک بزنه بگه توهم خوشگل ترین دختر دنیایی
بیاد دنبالت فرار کنی
بزور بگیرتت
بلند بخندین
یهو آروم شین
یهو ساکت شه تو گوشش بگی دوست دارم
تو گوشت بگه میمیرم نباشی
وقتی از حموم میای موهاتو خشک کنه
وقتی میخواد بره حموم تو ریششو بزنی
بگه اخه کوچولو تورو چه به این کارا برو غذاتو بسوزون
لج کنی
نازتو بکشه !!!
زندگی یعنی :
باتمام سختیاش خوشبخت باشی،
به شرطی اونی که " بایــــــــد "باشه ...
هر وقت بین دوتا انتخاب مردّد بودی؛
شیر یا خط بنداز!
مهم نیست شیر بیفته یا خط…
مهم اینه که اون لحظه ای که سکه داره رو هوا می چرخه،
یه دفعه بفهمی:
دلت بیشتر می خواد شیر بیاد، یا خط…♥