وقتی میگم آغوشت
یعنی تمام احساسات
یعنی خسته ام
یعنی داغونم
یعنی دلتنگم
بیقرارم
یعنی باز یه بغض لعنتی بیخ گلومه
بیا
سراغ احساسم
اروم تر ازهمیشه
کنارم بشین ودستهاتو بذار زیر چونم
سرموبیار بالا وبه چشمهای خیسم خیره شو
پراز گله
پر از بغض
پراز دلخوری ... پراز مهربونی ...
بیار روی لبات !
آروم با سرانگشتهای گرمت....
اشکمو بگیر وسکوت کن !
چشماتو از نگاهم جدانکن
خیره بمون
یه دنیا حرف دارم باهات !
بهم نزدیک تر شو
بغلتو باز کن ... دستهاتو حلقه کن
دور تن مچاله شدم از خستگی
سرمو بذار روی سینت ..
همونجا که قلبت...بیقراری میکنه!
لبهاتو بذار کنار گوشم
میدونم که میدونی چطور احساسمو قلقلک بدی
چطور بیقرارم کنی!
میدونم که میدونی که میدونم چی باید بگی
دستهاتو ببر میون پریشونی موهامنوازش م کن !
تمام تنم تشنه ی اینه که بدونه: تمام تو برای منه !
بذار چشمامو ببندم وباور کنم که بلدی آرومم کنی...
میتونی آرامش از دست رفتموبهم برگردونی !
آروم کنار گوشت بگی :
خانومم ... خوبی ...؟ !
سرمو بلند کنی وزیر چونمو ببوسی وبگم :
با تو همیشه خوبم مرد من
همیشه !
وبازم سر انگشت مهربون وگرمت که میاد
برای لمس صورتم
چشمام
ولبهام !
بازی شصتت روی لبهام
و بیقراری نگاهت و صورتی که نزدیک تر میشه !
گرمی لبهاتو... گرفتن تنم ....
محکم تر شدن آغوشتو بیتاب شدنم
شاید هیچوقت اینو نفهمی
اما لحظه ی بوسیدنت وهیچوقت نمیخوام بگذره
هیچ وقت !
وقتی که آروم دراز میکشی وحتی یه لحظه هم
دستهاتو ازم دور نمیکنی !
وقتی صورتمو توی دستت میگیری وباز شروع میکنی !
نمیدونم چقدر گذشته
نمیدونم چی شده
نمیدونم چرا
اما
صدای نفسهای آرومتو میشنوم
و دستهایی که محکمتر از همیشه بغلم کرده
بغلی که تن سردمو پناه خودش داده !
آرومم