ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
یادت است میگفتی سیـ ـگار را کنار بگذارم ؟
من سیـ ـگار را کنار گذاشتم اما طعم تلخش را نه !
روزگار امروز به من فهماند که چیزهای تلختری از قهوه و سیـ ـگار هم هست !
سيـ ـگارهايم ،به من فخر ميفروش اند،
کوتاهي زندگيشان را با رقص ي از دود بر سرم مي کوبند
گويي آنها بلند فرياد ميزنند که مرگ تدريجي به هيچ نمي ارزد
چون ما باش
پر حرارت
شاد
و
در دمي فاني
خیلی حالش خراب بود
از زمین و زمان بریده بود
مدام سیـ ـگار میکشید
رفتم تو زندگیش
خیلی طول نکشید که حالش خوب شد
تشکر کرد و رفت تو زندگی یکی دیگه !
حالا من سالهاست که مدام سیـ ـگار میکشم !
به ته سیـ ـگارهایتان احترام بگذارید...
نیندازیدشان زیرپا...
چرا آدم ها عادت دارند...
هرکه به پایشان سوخت را...
می اندازند زیر پا؟
امان از روزی كه سیـ ـگار بخاطر كسی بیاد گوشه لبت كه بخاطر همون سیـ ـگارو ترك كرده بودی ...
هميشه تنها بودن بد نيست...
وقتي يه مدت طولاني تنها ميموني يواش يواش ديگه ازش نميترسي
حتي باهاش لطيف ميشي تنها ميري بيرون, ميري سينما, ميري پارك,
پنجشنبه جمعه هات پشت سر هم تنهايي ميگذره... كم كم عادت ميكني اون وقت ديگر حاضر نيستي با هر كسي باشي كه فقط تنها نباشي,
انتخابات سخت ميشه... منطقت, ديدت عوض ميشه... كسي رو نميخواي كه تنهاييتو پر كنه...
انتخاب اشتباهي نميكني كه بعد از اين تنها تر بشي...
بــــعــضـــي وقــــتـــا آدمـــــا تــو تــنــهــايــي خــيــلــي عـــوض مـــيــشـــن
دل خوشی ها کم نیست...
دیده ها نابیناست!!



گفت دوستت دارم
عطسه کردم
باید ببخشه
ب حرفه مفت آلرژی دارم
دلم تنگه. . . .
برای دعا کردن واسه نیومدن معلم....
برای قرآن های اول صبح و خوندن سرود ایران اول هفته....
برای خط کشی کناردفتر مشق با خودکار مشکی و قرمز....
برای تخته پاک‌کن و گچ های رنگی کنار تخته....
برای ترس از سوال معلم....
برای لیوانای آبی که فلوت داشت....
برای روزنامه دیواری درست کردن....
دلم براي همه ي دلخوشيهاي کودکانه تنگ شده!
درد هاییــــــــــــــــــ کــــهــــ چــــــــــشمهــــارا خیســـــــــ نمیـــــــــــــکنند

بــــــــــهـــــ استــــــــخوانـــــــــ رسیــدهـــــــــ انـــــــــد