ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
آرمگاه اصلی ما خاک نیست .....


" قلب " کسانی است که مارا فراموش نمیکنند!
عشق مثل یه دزد آروم و ساکت وارد قلبت میشه


تا به خودت میای میبینی صاحب خونه شده ولی


ولی امان از وقتی که بخواد بره ، طوری درو پشت سرش میکوبه


که چهارچوب دلت فرو میریزه و تو میمونی و یه ویرونه
"دلتنگی " را چگونه هجی کنم تا درک کنی که
چهار ستون بدنم زیر سنگینی اش تا خورده....؟
کاش دنیا یک بار هم که شده

بازیش را به ما می باخت مگر چه لذتی دارد

این بردهای تکراری برایش؟
دروغـــ رو هــمــه مــیــگـــن


امــا اونــجــاش بــه آدم فــشــار مـــیــاد


کــه هــمــراه بــا شــنــیـــدن ِ دروغ


خــر هـــم فـــرض بــشـــی
کودکی که می داند ....
گریه های مادرش ،
تن فروشی های خواهرش و
دستهای پینه بسته ی پدرش
همه از بی پولی است ،
چگونه در مدرسه بنویسد
علم بهتر است یا ثروت؟!!
دنیای عجیبی شده است!!!
برای دروغهایمان ، خدا را
قسم می خوریم ، اما به حرف
راست که می رسیم
می شود جان تو!!!
ساعتهارا بگذارید بخوابند ،
بیهوده زیستن که نیاز به شمردن ندارد!!
بیچاره عروسک ،
دلش می خواست زار زار بگرید ،
اما خنده را بر لبانش دوخته بودند!
چه فرقی می کند در سیرک یا در خانه ؟!...
خنده ات که تلخ باشد ، ..
دلت که خون باشد ، ...
تو همان دلقکی!!!