ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
سلامتی رفیقی که دست فرمونش خوبه ولی واسه رفیقش لایی نمیکشه !!!!!
حال مرا لک لکی با بال شکسته میفهمد که میماند و میبیند کوچ جفتش را . . .
zaps
ما مجنون همسفر بودیم در دشت بلا . . .
او به لیلایش رسید و ما هنوز آواره ایم . . .
گره افتاده در کارم
به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن
چه راهی پیش رو دارم ؟؟؟؟
من گمان میکردم
رفتنت ممکن نیست !
رفتنت ممکن شد!!
باورش ممکن نیست!!!
برای یک گرگ . . .
چه فرقی میکند چقدر انسان باشی؟
می درد . . . !
گیرم که یلدا هم بیاید !
شبی هم به درازا بکشد !
برفی هم ببارد !
سفره ای هم چیده شود !
اناری هم باشد !
و دیوان حافظی هم . . .
چه یلدایی ؟
چه برفی ؟
چه فالی ؟
بی تو اینجا همه شب یلداست . . .
همه شب سرد است . . .
dfghdfghdfghdfgh
امان از روزی که از دل نرود . . .
هر آن که از دیده برفت . . .
هر که درکش بیش . . .
دردش بیشتر . . .
برای حرمت چشمت اگر لازم شود کاری
شبیه کارهای حضرت فرهاد خواهم کرد