ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
به آیینه نگاه میکنم
لبخند میزنم:)
لبخند نمیزند:(
[عکس: images?q=tbn:ANd9GcQcV81OOIaajM3w8EQRIMz...2X0x5eeARw]
[عکس: 236x236_1491411002397835.jpg]
+قایقی خواهــــــم ساخت
همچـــو سهـــراب
می روم تا ته تنهـــایی محـض
و در این راه دلـــم را
گرهی خواهم زد
به توانایی مطلق
به همانی که امیدم به رحمانـــی اوست
نه رفیقی، نه عشقـــی ،و نه همسفری
میروم تا ته تنهایی محض...
تا خدا..
بهر صفا
دلم گرفته آسمون

نمیتونم گریه کنم

شکنجه میشم از خودم

نمیتونم شکوه کنم!

انگاری کوه غصه ها

رو سینه من اومده

آخ,داره باورم میشه

خنده به ما نیومده.
میدونی خوشبخت ترین زوج دنیااا کیان ...؟؟
zapsasnaخنده و گریه ...
به ندرت با هم دیده میشن
اما وقتی باا هم دیده میشن
تبدیل میشهه به بهترین لحظه ی زندگی ...به اون میگن اشک شوق
امیواارم این لحظه هاای خوب توو زندگی همه پیش بیاادmaramara
[عکس: 236x314_1491752796884248.jpg]
موفق خواهم شد
اما نه فورا
زمان میبرد بلند شدنم
این ایستادن فرق دارد
کم چیزی نیست ذکر یاعلی بر دلم سایه انداخته
دستانم را در دستان تو و امثال تو نمیگذارم دیگر
اخر ماری خوش خط و زیبا خال گزیده مرا
حتی دیگر برای بلند شدنم از زمین زیر پایم استفاده نمیکنم
آگاهی دارم که بر روی باتلاق ایستاده ام
دستانم را بر زانوانم فشار میدهم
این بار یاری دهنده ی غیبی وجود ندارد خودم هستم و پروردگار خودم
خداوند مرا حتی از باتلاق زیر گام هایم نجات میدهد
تنها‌ زمانی که خودم بخواهم
روزی فرا خواهد رسید که از روی ابر ها اشک هایت را تماشا کنم
فراموش نکن
هرگز فراموش نکن
این دیوانه لجباز کله شق یا حتی به قول تو نازپرورده ی لوس
موفق خواهد شد
نه فورا
ولی حتما
[عکس: images?q=tbn:ANd9GcRYatjCdHXtiNJJwwU1ulJ...CjWzs5x0Sg]
گاهی نمیدانی چه میخواهی
گاهی به جای خوشحالی ،یه جوری میشوی
نه خوشحال.... و نه غمگین....
خودت برایش خواستی اما حالا که دارد میشود تو....
حالا دلیل آن نگاه گنگ و معذرت خواهیش را فهمیدی
وقتی بعد از آن نگاه سرش را به طرفین تکان داد تو فکر دیگری کردی اما حالا
میفهمی......
دیگر نیست...