ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
[عکس: 480599798cf505e6159d7fa45c4e6fdc-425]
باران که میــــــــ ـزند

همــــ ـه چیز تازه می شـــــ ـود

حتــــــ ـی

داغ نبــــــــ ـودن تـــــــ ـو ...
از این پس تنها ادامه می دهم............


در زیر باران حتی به درخواست چتر هم جواب رد می دهم...


می خواهم تنهاییم را به رخ این هوای دونفره بکشم ...


باران نبار


من نه چتر دارم .... نه یار....
نبار ....


من دیگر ما نیستم...............
می گــویند: دنیــــا بی وفــاســت
امـــا؛
قدرش را بدانید!
مـن دنیــــای بـی وفــاتری هــــــــم داشتـــــه ام !!






خسته ام..خسته از این رابطه ها…از این رابطه ها که حول یه محور میچرخه..!واسه پسر فقط نیااااااااااااز..واسه دختر فقطآرامش..!هه..خنده داره..آرامش..!



خسته ام…خیلی خسته…خسته از اینکه واسه فرار از تنهاییییییی باید به یکی مثه تو پناه ببرم…



تویی که بودی…نبودی…نیستی…وقتیم هستی..میشی نیاااااز…بدم میاد از خودم…از تو…دوس دارم اینو با همه وجود فرررییاااااااااد بزنم…



نخواستیم...


نیاز…نیاز…نیاز…


آدمش نبودم…


نیاز…نیاز..نیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااز
و اکنون این منم………….

منی که بر سر دوراهی زندگی مانده ام …………

دو راهی میان چه؟؟؟…ماندن یا نابودی؟؟….عشق یا منطق؟؟….عشق یا نفرت؟؟…..

نه……من نمیگذارم…….بدون شک من اجازه نمیدهم…….من در این بازی زندگی برنده می

شوم………

بازنده بودن برای من معنایی ندارد ……حتی اگر این بازی حالت قمار به خود گیرد……پای زندگیم

ریسک میکنم…..

من از ابتدا قوی بودن را یاد گرفتم…….بر روی پای خود ایستادن را………خود ساخته بودن را…..

برای من باخت معنایی ندارد…….
……… نابود میکنم چیزی را که سد راهم شود……..
گاهــی آدمـ دلــــشـــ مـیــخواهــد

کـفـــش هـاشـ را دربـیـــاورد

یــواشکیـ نوکـــ پـــا , نـوکــ پــا

از خـودشــ دور شــود

دور دور دور ...
من انتظار تو را می کِشم
تو مرا از انتظارت می کُشی
لعنت به هرچه فتحه و ضمه و کسره
.
.
.
لعنت به ساعتهایی که جلو نمیروند،
خواب می مانند ،
کار نمی کنند ،
کوک نمی شوند ،
عقب می مانند ،
و از رفتن خسته میشوند
این بلاها از وقتی به سر آدم میاد
که منتظر کسی باشی که
دوسش داری…
.
.
.
فــردا آمــده اسـت و ایـسـتـاده اسـت
پــیــشِ رویِ مـــن
مـی پـرسـد چــه مـی خــواسـتـی؟
بـا عـصـا او را کــنـار مـی زنـم
هــمـچـنـان
چـشـم دوخـتـه ام بـه دوردســت
مُـــنــتــظـــــــر … !
.
.
.
دیریست اسیرم
اسیر انتظار
اسیر دلواپسی
اسیر هر آنچه مرا به یاد تو می اندازد …
تو این دنیا
هیچی بدتر از انتظار وجود نداره ، هیچی
حتی اگه فکر کنی با این قضیه کنار اومدی
سخت در اشتباهی !
.
.
.
کاش میشد چشمهایم را کنار تو بگذارم
تا هیچ وقت در انتظار دیدارت نباشم . . .
.
.
.
اگر خوابیده بودم
بی شک هر شب خوابت را می دیدم
سالــهاست بـه انتظار دیدارت بیدارم
من بازنده ی خواب و بیداریــــــم
آهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گویای هرچیز تلخ و غم انگیــــــــــــــــــــــــــــــــــــز
.

وقتـــی منتظرشی

هربار

که

صفحه

گوشیت

روشن میشه

قلبت می زنه

دلت می لــــرزه!
.