ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
وفاداری؟ خدا بیامرزدش …


صداقت؟ یادش گرامی…


غیرت؟ به احترامش یک لحظه سکوت …


معرفت؟ یابنده پاداش میگیرد…


عشق ؟ از دم قسط …


واقعا به کجا چنین شتابان؟
از دل کوچه گذشتم از میون جاده ی خیس
این مسیر بدون برگشت که واسم هیچ آشنا نیست
میخوام آرامش بگیرم من که تو غصه اسیرم
حق من نیست مثل سایه توی تنهایی بمیرم…
دارم به اجزای تشکیل دهنده ام،
.
تجزیه می شوم!
.
آب،
.
باد،
.
خاک
.
و این آتش عشق
.
که تو به جانم انداخته ای ...
.
کامران رسول زاده
میدونی؟؟؟
چیو؟؟؟
کِہ نِمیخوادِت دیگہ...
خَفِہ شو دروغ نَگو...
راس ميگم، اِ چرا چشمات خیس شد؟؟؟
آخِہ قبلا میگفت خیلی میخوامِت...
پسَ کجاس؟!
نمیدونم...
[عکس: IMG_20150901_134452.jpg]
ﮔﻔﺖ :ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻧﮑﺶ ﻣﯿﻤﯿﺮﯼ ...

ﮔﻔﺘﻢ :ﺍﮔﻪ ﻧﮑﺸﻢ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ...

ﮔﻔﺖ :ﺍﮔﻪ ﺑﮑﺸﯽ ﺑﺎ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﻤﯿﺮﯼ ...

ﮔﻔﺘﻢ :ﺍﮔﻪ ﻧﮑﺸﻢ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ...

ﮔﻔﺖ :ﻫﻮﺍﯼ ﺩﻭﺩﯼ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭﺩ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻩ ...

ﮔﻔﺘﻢ :ﻫﻮﺍﯼ ﺻﺎﻑ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﺮﮔﻮ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ؟ ...

ﯾﻪ ﮐﻢ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺑﮑﺶ
پسر تنها

♫♫♫

با چی خالی کنم هر شب یه بغضی قد یه کوهُ

شبایی که بغل کردم یه قاب عکس بی روحُ

کجایی که ببینی من چه دردی میکشم بی تو

چه زجری میشکم وقتی میبینم جای خالیتو..

تو رفتی خاطرات تو

رفیق ِ اشک چشمامن

در و دیوار این خونه غریبی میکنن با من

یه دریا بودی و چشمم حریف بغض دریا نیستی

تو اونقدر دور رفتی که ازت

یکــ قطره پیدا نیست..

کجــایی .. که ببینـی

من چقدر دل خسته و تنهام

ببیـنـی ، زندگی بی تـو

داره جون میده رو دستام



♫♫♫

منو تو ما شده بودیم عذابم میده من بودن
تو یه جمعی مشروب میخوردن...
پیری نوبت سلامتی دادنش رسید.
گفت بخوریم بسلامتی دوبوسه که وقت گرفتنش یکی ازاون دونفر متوجه نمیشه.
میگن دوبوسه...
میگه:آره پسرم
میخندن بهش...
همه ساکت شدند
یکی پیک رو بالا نگه داشت...
گفتن:حالا به سلامتی کدوم دوبوسه؟؟؟
گفت:اولیش وقتی که بچه بدنیا میادومادرش صورتش رومیبوسه وبچه متوجه نمیشه.دومین بوسه وقتی که مادرفوت میکنه وبچه گونه مادرش رومیبوسه ومادرمتوجه نمیشه...
بعضی هاپیک تودستشون خشک شدوبعضی هاهم اشک از چشماشون روان شد...بسلامتی تمام مادرا
دختر و پسر کوچکی باهم تو کوچه داشتن گریه میکردن!!

مردی آمد و گفت دخترم چرا گریه میکنی ؟؟

گفت عمو عروسکم پاره شده ...

از پسر پرسید تو چرا گریه میکنی ؟؟

گفت آخه عروسکم داره گریه میکنه ..

( عشق یعنی این )
گـیـــرم تـمـآم دنـیـآ بـگـویـنــد مـآ مـآل هــم

نـیـسـتـیــم

مــآبـه درد هـم نـمــیـخـوریـم

گـیـــرم بـرآی زیـر یـک سـقـف رفـتـن

عـشـق ، آخـریـن مـعـیـآر ایـن جـمـآعـت بــآشـد

گـیـرم دوسـت داشـتـن بـدون سـنـد حـرآم بـاشـد

عـجـیـب بـاشـد

بـآور نـکـردنـی بـآشـد

گـیـــرم تـآ آخـر عـمـر تـنـهـآ بـمـآنـم

گـیـــرم هــرگـز دسـتـآنـت در دسـتـآنـم قـفـل

نـشـود

مـــــن امـآ

گـیـــر ایـن گـیـــــرهآ نــیـسـتــم

من تــآ ابـد

گـیـر چــشـمـآن تــوام

گیر دوســت دآشـتـنـت
دل یک زن تمام دنیای اوست، شاه دنیایش باش ای مرد

نه سردار سپاهی که احساسش را درهم می شکند!