ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
میترسم از بعضی آدمها...
آدمهایی که امروز دوستت دارند و فردا بدون هیچ توضیحی رهایت میکنند
آدمهایی که امروز پای درد ودلت مینشینند و فردا بیرحمانه قضاوتت میکنند
آدمهایی که امروز لبخندشان را میبینی و فردا خشم وقهرشان
آدمهایی که مدام رنگ عوض میکنند
امروز سفیدند، فردا خاکستری،پس فردا سیاه...
آدمهایی که فقط ظاهر آدمند چیزی هستند شبیه مداد رنگی های دوران بچگی مان!!!
چند تکه از تو


پریشان افتاد


ته فنجانی که فالم را می گرفت…


می گفت آرام نیستی


و فردا هیچ نامه ای نخواهد آمد…


من مرده ام … به نسیم خاطره ای ، گاهی تکانی می خورم … همین















رهایم کنید


میخواهم خودم باشم ، خودِ خودم


خسته شدم بس که رقاصه شما بودم می خواهم عریان شوم


عریان عریان


از تمام وابستگی ها و اما و اگرها


می خواهم جامه خود را از تن بر کنم


سبک شوم مثل قاصدک رهایم کنید


می خواهم چرخ بزنم ، درآسمان صبح ، سوار بر نسیم


سبک چون قاصدک ، می خواهم عریان شوم از تو


از همه کابوس ها


رهایم کنید...

















همه جا پر شده که


دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم


من می گویم حق دارند


چون دوست داشتن های ما بودار است


چون بوی سوء استفاده


بوی خیانت


بوی دروغ و بازی می دهد...
حتما ً قبـل خواب ببـوسیـدش
حتی اگه با هم دعـوای بـدی کرده باشیـد .. ببـوسیـدش
حتی اگه بهتـون گفته باشه از این زنـدگی ِکوفتـی خسته شـده .. ببـوسیـدش
حتی اگه برچسـب ” بد اخـلاق ” بهـتون چسبـونده باشه .. ببـوسیـدش
حتی اگه بهتـون گیر بیخـود داده باشه .. ببـوسیـدش
گفته باشه از لباسـی که شما عاشقشین متنفـره
نفهمیـده باشه شما موهـاتون رو مِش کردین .. ببـوسیـدش
حتی اگه یـادش میـره جواب سلام ِ شما رو بـده .. ببـوسیـدش
حتی اگه خیلی وقته براتـون گُـل نخـریده .. ببـوسیـدش
وقتی زیرپیـرهنی سفیـد حلقه ای پوشیـده و بـازوهای سفیـدش رو با اون پیـچ ِ ماهیچه ای مردونه انداخته وقتی صورتش ته ریش جذابی داره .. وقتی صداش خسته خوابه, خمار ِ. ببـوسیـدش
حتی اگه شما رو رنجـونده و غـرورش نمیذاره دلجـویی کنه .. ببـوسیـدش
اگه گرسنه اس و با شما مثل آشپـز دربـارش حتی برخـورد می کنه .. ببـوسیـدش
حتی اگه یادش میـره ازتـون تشـکر کنه .. ببـوسیـدش
وقتی براتـون یه آهنگ ِ جدیـد میذاره و می گه اینـو برای تـو آوردم !
” وقتی تو چشـاش پـر خواستنه ..وقتی دست های ظریـف دختـرونه تـون میـون دستای زمخت و مردونه اش گم می شن .. ببـوسیـدش
حتی اگه از عصبانیت داریـد دیوونه می شید .. ببـوسیـدش
حتی اگه شما رو با مادرش مقایسه می کنه .. ببـوسیـدش
حتی اگه با حرص می خوایید از خونه بزنیـد بیـرون و اون محـکم بـازوهاش رو دورتـون حلقه می کنه و وسـط ِ جیـغ های شما با خنـده می گه : ” عزیـزم ؛ کجا می خـوای بـری این وقته شب ؟ .. ببـوسیـدش
وقتی ناغافلی لباسـی رو خریـده که هفته ی پیش ، پشت ویتریـن دیدین و فقـط یه کلمه گفتین این چه خوشگله
وقتی دست هاش پـر از خریـد خونه هست و در رو با پـاش می بنـده
وقتی با نگاهـی پـر از تحسین سر تا پاتـون رو برانـداز می کنه.. ببـوسیـدش

حتی اگه با دوست هاش تلفنـی یک ساعـت حرف می زنه و شامتـون سـرد شده
حتی اگه رو دنـده ی ” نه ” گفتن افتـاده .. ببـوسیـدش
وقتی شمـا رو وسـط ِ آرایش کردن می بوسه .. وقتی باهاتـون کُشتـی می گیـره و مثل پـَر از رو زمین بلنـدتون می کنه
وقتی تو دلتنگی هاتون داوطلبانه می بردتـون بیـرون و شما رو تو شهـر می گردونه .. ببـوسیـدش
حتماً قبـل خـواب ببـوسیـدش .. شایـد فـردایی نباشـه
شایـد شما فـردا نباشیـد !!!
بعــــــــضی وقتـــــــا تو دعــــوا ،

فقط باید نـــــگاه کـــــنــــــــی ،

ســـــــکـــــوت کـــــــنــــــــی ،

فــحشاش و بـــده و تو بشـنوی ،

بـــه جــــــــــــون بــــخـــــــری ،

...تموم که شد بری بغلش کنی ،

گـــــــــــــــریه کـــــــــــــــــنی ،

حـــــــــــــــــرفـــــ ــی نـــــزنی ،

فقـــــــــط عمـــل کــــــــــــنی...

بــــــگی:

با من نجنگ ، من دوستت دارم
پسر: ضعیفه!دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم!دختر: توباز گفتی ضعیفه؟پسر: خب… منزل بگم چطوره؟دختر: وااااای… از دست تو!پسر: باشه… باشه ببخشید ویکتوریا خوبه؟دختر:اه…اصلاباهات قهرم.پسر: باشه بابا… توعزیز منی، خوب شد؟… آشتی؟دختر:آشتی… راستی گفتی دلت چی شده بود؟پسر: دلم! آها یه کم می پیچه…! ازدیشب تاحالا.دختر: … واقعا که!پسر: خب چیه؟ نمیگم مریضم اصلا… خوبه؟دختر: لوووس!پسر: ای بابا… ضعیفه! این نوبه اگه قهرکنی دیگه نازکش نداری ها!دختر: بازم گفت این کلمه رو…!پسر: خب تقصرخودته! میدونی که من اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم… هی نقطه ضعف میدی دست من!دختر: من ازدست توچی کارکنم؟پسر: شکرخدا…! دلم هم پیچ میخوره چون تو تب وتاب ملاقات توبودم… لیلی قرن بیست ویکم من!دختر: چه دل قشنگی داری تو! چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه!پسر: صفای وجودت خانوم!دختر: می دونی! دلم… برای پیاده روی هامون… برای سرک کشیدن تومغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها… برای بوی کاغذ نو… برای شونه به شونه ات را رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه… آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره!پسر: می دونم… می دونم… دل منم تنگه… برای دیدن آسمون چشمای تو… برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم… برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم….!دختر: یادته همیشه میگفتی به من میگفتی “خاتون”پسر: آره… آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی! دختر: ولی من که بور بودم!پسر: باشه… فرقی نمی کنه!دختر: آخ چه روزهایی بودن… چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده… وقتی توی دستام گره می خوردن… مجنون من…پسر: …دختر: چت شد چرا چیزی نمیگی؟پسر:دختر: نگاه کن ببینم! منو نگاه کن…پسر: …دختر: الهی من بمیرم… چشات چرا نمناکه… فدای توبشم…پسر: خدا… نه… (گریه)دختر: چراگریه میکنی؟پسر: چرا نکنم… ها؟دختر: گریه نکن … من دوست ندارم مرد گریه کنه… جلو این همه آدم… بخند دیگه… بخند… زودباش…پسر: وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم؟ کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم…دختر: بخند… و گرنه منم گریه میکنمااپسر: باشه… باشه… تسلیم… گریه نمی کنم… ولی نمی تونم بخندمدختر: آفرین! حالا بگو برای کادو ولنتاین چی خریدی؟پسر: توکه میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد… ولی امسال برات یه کادو خوب آوردم…دختر: چی…؟ زودباش بگو… آب از لب و لوچه ام آویزون شد …پسر: …دختر: دوباره ساکت شدی؟پسر: برات… کادو… (هق هق گریه)… برات یه دسته گل گلایل!… یه شیشه گلاب… ویه بغض طولانی آوردم…!تک عروس گورستان!پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره…!اینجاکناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم…نه… اشک و فاتحهنه… اشک و فاتحه و دلتنگیامان… خاتون من! توخیلی وقته که…آرام بخواب بای کوچ کرده ی من…دیگر نگران قرصهای نخورده ام… لباس اتو نکشیده ام…. و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش…!نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش..۰!بعد از تودیگر مرد نیستم اگر بخندم…اما… تـوآرام بخواب…
هیس دختر ها فریاد نمیزنند!

هیس دخترها بلند نمیخندند!

هیس دخترها حقی ندارند!

هیس دخترها باید آرام زندگی کنند!

هیس دخترها باید درد را تحمل کنند!

هیس دخترها باید بسوزندو بسازند!

هیس دخترها باید ظلم و حرف زور را قبول کنند! ... "فقط به جرم دختر بودنشون!!"

هیس دخترها باید تحمل کنند و اعتراض نکنند !

هیس دخترها حتی حق اینو ندارن که عکسشون روی اگهیه

ترحیمشون چاپ بشه!

** هیس دخترها باید آرام بمیرند!! **
✖ خــــــــــــدایــــــا ✖


اگــــــہ مَـــــن نبـــــودم ؟ . . .
دُنیات ...

⇦ عُقــــــــــــــــــــده هاشــــــــــو ⇨

سَـــــــــرِ کی خــــــالــــــے میــــــــکرد ؟ ؟
تمام احساس من خلاصه ایست از مهربانی هایت که هوای عشق تو را دارد...

راز نگاه تورا دارد...

مثل چشمه ای زلال در قلبم میجوشد...ودر احساس تو جاری میشود...

معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه دوستت دارد...Shy
آب جوشی که سیب زمینی را نرم میکند,همان آب جوشی است که تخم مرغ را سفت میکند...
مهم نیست چه شرایطی پیرامون ماست,مهم این است درون خود چه داریم...!!!
باید بدانیم تنها فرمول خوشبختی این است:"قدر داشته ها را بدانیم و از انها لذت ببریم"
خوشبختی یعنی"رضایت"
مهم نیست چه داشته باشیم یا چقدر,مهم این است که از همانی که داریم راضی باشیم...
آنوقت...
"خوشبختیم"
میدونی خوشبخت ترین زوج دنیا کیا هستن؟!خنده و گریه!
چون به ندرت باهم دیده میشن اما وقتی باهم دیده بشن
تبدیل میشه به
بهترین لحظه زندگی...به اون میگن اشک شوق
امیدوارم از این لحظه های خوب توی زندگی همتون پیش بیاد...Shy